کد مطلب:152369 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199

شفای سرطان حنجره ی فرزند راجه ی کوالپور هند، توسط حضرت ابوالفضل
در یكی از شهرهای هندوستان، به نام گوالپور، پادشاه و به قول هندیها راجه ای زندگی می كرد كه فرزندش مبتلا به مرض سرطان گلو بود و تمام اطبا از معالجه ی وی عاجز مانده و او را جواب كرده بودند.

راجه، وزیری داشت كه شیعه ی اثنی عشری و سید بود. وزیر سید به راجه گفت: اگر


جان و مال و ناموس من محفوظ باشد، برای بهبودی فرزند شما پیشنهادی دارم. راجه گفت: زود پیشنهادت را بگو، كه بچه ی من دارد جان می دهد. سید گفت: امروز هشتم محرم الحرام است. و عزاداران شیعه به نام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام از حسینیه بیرون می آیند، شما و همسرتان با هم بروید و چیزی نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام كنید!

راجه و همسرش نزدیك آن میعادگاه آمدند و به زبان خود نذری كردند. سید نیز آمد و با خلوص قلب برایشان دعا كرد و گفت: یا ابوالفضل، این زن و شوهر مأیوس هستند. در این هنگام ناگهان مریض صدا زد: «مادر آب می خواهم» در حالی كه چند ماه بود اصلا حرف نمی زد، برای اینكه سرطان گلو داشت.

پدر و مادر وقتی كه این صدا را از فرزند خود شنیدند، حیران شدند و خطاب به فرزندشان گفتند: «قضیه چیست؟ شما كه مدتی حرف نمی زدی!» پسر در جواب گفت: «من خیلی خسته هستم، برایم آب بیاورید. بعدا قضیه را برایتان تعریف خواهم كرد.

او پس از خوردن آب گفت: من خوابیده بودم كه ناگهان جوان زیبایی را دیدم. به ایشان عرض كردم: شما كه هستید؟ دستتان را بدهید تا ببوسم. اما او اشاره به طرف دستش كرد و عذر خواست! نگاه كردم، دیدم دست در بدن ندارد. پس از این گفتگو جوان مزبور از نظر من غایب شد!

بعد از وقوع این قضیه، صبح روز نهم محرم الحرام، وزیر در دربار راجه حضور یافت و تمام داستانهای گذشته و داستان كربلا، خصوصا داستان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام را، مفصلا برای راجه نقل كرد و افزود: جناب راجه نذر شما قبول شد. راجه پس از شنیدن سخنان وی، دستور داد چهل رأس گوسفند قربانی كنند تا شفای فرزندش كامل گردد. سال بعد نیز، یك ماه قبل از محرم، حكم صادر كرد كه


چهل گوسفند را برای ادای نذر شفای فرزندم فراهم نمایید.

مخالفین اسلام و پیروان متعصب مذهب هندو، با یكدیگر علیه نذر راجه مشورت كردند و گفتند كه این طور قربانی كردن در آئین ما درست نیست و باید چاره ای اندیشید. زمانی كه در اول محرم سال بعد، راجه از كارمندان خود پرسید: آیا چهل گوسفند برای عمل به نذر فراهم شد یا نه؟ پیروان مذهب هندو كه با هم مشورت و تبانی كرده بودند، پاسخ دادند: نه امسال چهل گوسفند فراهم نشد.

راجه دستور داد: چهل گاو میش فراهم كنید.

آنان دوبار جواب دادند: گاو میش هم پیدا نشد.

راجه امر كرد: از معبد خاص من چهل گاو بیاورید و برای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام قربانی كنید! هندوها كه دیدند كار بسیار بدتر شد، كوتاه آمدند و دست از عناد برداشتند. بعد از این، هر سال قبل از ماه محرم برای ایفای نذر راجه، چهل عدد گوسفند مهیا می كردند.

این برنامه سالهای سال ادامه داشت و جالب این است كه راجه ی مزبور هندو مذهب بود. از آن زمان تاكنون عزاداری امام مظلوم علیه السلام در شهر گوالپور ادامه دارد. [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 2، ص 563، به نقل از كتاب «معجزات هند» كتابخانه ي ناصريه ي ميرحامد حسين هندي قدس سره لكنهو.